حمام روغن؟؟؟
درست همین چند لحظه پیش که داشتم وبلاگ یکی از دوستای خوبم به نام بهار رو میخوندم
درست موقعی که داشتم واسش نظر میزاشتم که خدا بچه ات رو حفظ کنه یه صدای قلپ قلپ اومد
دیدم مهرسام کنارم داره بالا میاره که از ترس جیغ زدم و همسرم سریع بلندش کرد و برش گردوند
این اولین بار بود که مهرسام بالا می اورد
و حسابی دست پاچه شده بودیم ... لباساش همه خیس و کثیف شده بود
دیدیم راهی نیست جز حمام...سزیع با مامان جونش بساط حموم رو راه انداختم و اب گرم رو تنظیم کردیم
باباش مهرسامو گرفته بود مامانجونش هم شامپو میریخت و دست میکشید منم یکنواخت اب میریختم
که مامانم یکدفعه گفت این بچه چرا اینقدر چربه مثل مرغابی میمونه اب از روش سر میخوره و ما هم با تعجب
نگاه میکردیم و میگفتیم ... اره ها ... چرا اینجوریه...
و مامان جون اصرار داشت بیشتر شامپو بریزه تا پاک شه
اما ای دل غافلللللللللللللللللللللللل ...........................
از بس هممون هول بودیم اشتباهی روغنشو عوض شامپو برداشته بودیم ..
اولین قیافه ما به همدیگر
دومیش
سومیش
وبالاخره چهارمیش
و اینم قیافه مهرسام
خلاصه کنم که روغنشو تازه باز کرده بودیم نصف شد و تشبیه مهرسام به مرغابی ... دور از انتظار هم نبود
این قضیه باعث شد حسابی بخندیم و برای چند لحظه فراموش کردیم اصلا واسه چی بردیم حموم
خدایا شکرت که کنارش بودیمو به خیر گذشت
نینی مو به تو می سپارم ای خدای مهربون مراقبش باش
مراقب تماااااااااااااام نینی های عالم