مهرسام عسلیمهرسام عسلی، تا این لحظه: 10 سال و 12 روز سن داره

شاهزاده ی من

فقط یه هفته....

1393/1/19 13:15
نویسنده : pani
510 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس من

هفته ی دیگه این موقع شما تو بغلمی

اصلا استرس ندارم نه از بیمارستان نه از اتاق عمل نه از درد از هیچی نمیترسم

فقط به تو فکر میکنم که سالم باشی

و بتونم بعد مرخصی با تو برگردم خونه طاقت ندارم تورو بزارم بیام

نه وقتی تازه دیدمت اخه این که انصاف نیست مگه میشه بعد این همه انتظار

تورو بزارم برم

یا با تو یا هیچوقت

ای خدا خودت هوای فرشتمو داشته باش

نمیدونم چه شکلی هست خیلی خیلی کنجکاوم

البته اینم میدونم که نوزاد اولش زیاد جالب نیست کاش که لاغر نباشی

دلم خیلی میگیره اگه تورو ضعیف و نحیف ببینم

با اینکه تا حالا هیچ نوزادی ذست نگرفتم اصلا نمیترسم

چون میدونم ممکن نیست من بهت اسیب بزنم اینو مطمئنم

میدونم که دنیا بیای راحت و اسوده بغلت میکنم و نوازشت میکنم

وای که چه حسی دارم

فقط یه هفته تا مادر شدنم مونده

یه هفته تا ابروهات یه هفته تا چشمای خوشگلت

بالاخره انتظار روشو کم کرده داره میره

احساس قدرت میکنم حس میکنم از پس تموم مشکلات دنیا برمیام

(واااای خدایا یه وقت هوس امتحان کردن نکنی یه چیزی گفتم

میخواستم فقط حسم رو توصیف کرده باشم)

راستی نینی خوشگلم از اینکه صدات نمیکنم که دلخور نیستی؟؟؟؟

چیکار کنم از دقیقه 90 گذشته و من هنوزم دودلم پدرت هم کمکم نمیکنه خوب....

کاش که بچه ها با اسمشون دنیا میامدن

خیلی سخته... هر اسمی رو برات انتخاب میکنم... بلند صدا میکنم ...اما هر چی بیشتر صدا

میکنم... اسما برام بی معنی تر میشن...

تنها اسمی که دوس دارم در این دنیا وجود نداره

الان میگی مگه میشه همچین چیزی

قضیه برمیگرده به قبل ازدواج با پدرت که خواب دیدم یه پسر دارم

یه پسر خیلی معمولی که اصلا خوشگل نبود اما  من اندازه همه دنیا دوسش داشتم

بهش میگفتم  (nasran) 

حتی نمیدونم چه جور نوشته میشه نصران یا نسران

یا هیچ معنی داره یا نه؟....

اما این خواب شیرین همیشه تو ذهنم موند برای منی که تو اون دوران ادم خودخواه و خودشیفته ای بودم

تجربه ی این حس که  یه چیزو اونم بچه (من از بچه متنفر بودم)

این همه دوس داشته باشم یه چیز متفاوت بود

بگذریم

الان دیگه خواب نیست و من واقعا تا هفته ی دیگه پسر خودمو بغل میکنم

و میتونم بی وقفه تماشاش کنم بی اینکه خسته بشم

بی اینکه خسته بشم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان بهار
19 فروردین 93 18:53
سلام عزیزم ...وای باورم نمیششه یه هفته دیگه میتونم پسرگلتو ببینم .....مطمءن باش خوشگل و ماهه ...اخه همه ی بچه ها از بهشت میان و بوی بهشتو میدن ....ما هم که یهو تا چشممونو واکردیم دیدیم عیالوار شدیم سر این یکی خیلی حالم خوبه نه از کمر دردهای وحشتناک خبریه نه از ویار ....وقتایی میگم نکنه اصلا باردار نباشم ....خیلی خیلی مواظب خودتو گل پسر باش و تا میتونی عکس یادگاری از این روزا بگیر .....چند روز که وبتو آپ نمیکنی میگم نکنه زایمان کردی.....برات دعا میکنم انشالا صحیح و سالم و بی خطر زایمان کنی
نفیسه
19 فروردین 93 23:26
ایشاا.......عزیزم منم مثل تو