کارای شیرینت
سلام پسر خوشگلم چند روز ديگه ماهگرد چهارمته و من ميخوام از کاراي شيريني که اين ماه کردي بنويسم اولين شيرين کاريتو بابايي کشف کرد تو يه روز گرم تابستوني که بابا از سرکار خسته کوفته اومده بود و فقط به خاطر روي گل تو استحمام کرده بود موقعي که بغلت کرده بود و ميبوسيدت يه دفعه مثل هميشه با ذوق صدا کرد پاني پاني کجايي بيا بياااا اومدم ديدم وقتي بابايي سرتو بوس ميکنه... چشاتو محکم ميبندي و منم افتادم به ماچ و بوسه که ديدم خبري نيست باز بابات تند تند ماچت کرد توام زود زود چشاتو بستي خلاصه تا شب سر اين قضيه دعوا داشتيم و من گفتم احتمالا به خاطر سيبيلاشه شب که شد ماماني اينا اومده بودن ببيننت بابايي شروع کرد به بوس ...
نویسنده :
pani
18:08